1
ای پدر با سر خود همسفر من شده ای
کاش می شد بکشم دست نوازش به سرت
2
خواستم بوسه زنم بر تو و قدم نرسید
اصغرم بر سر نیزه تو چه رعنا شده ای
3
ساعتی نیست خداحافظی از من کردی
سرت از چه روی نی همسفر من شده است
4
قصد دارم نکنم قصد ثوابی هرگز
تکه تکه شد از این قصد ابا عبدالله(ع)
5
ای پناه همه ی اهل دو عالم آقا
بی پناهان و اسیران حرم را دریاب
6
می کشی دست نوازش به سر من عمه
تو که از من به غم و غصه گرفتار تری
7
دل من بهر تماشای پدر تنگ شده
بگذارید ببوسم لب و دندانش را
8
بابا مرا ببخش اگر پای نیزه ها
با آه و ناله باعث آزار تو شدم
9
خار و خاشاک،کف پای مرا می آزرد
کف پایم بنگر این همه تاول زده است
10
رویت شده خاکستری بابای خوبم
من هم شده نیلی رخم از ضرب سیلی
11
ترحمی که ز بس تازیانه خوردم من
شده است خون دل از چشم عمه ام جاری
12
باد چون زلف تو را بر سر نی می لرزاند
عرش حق از غم تو ناله کنان می لرزی